محل تبلیغات شما

نماز اوج بندگی



مختصری از زندگانی حضرت زینب (س‎)

 

 

زینب دختر علی (ع) و فاطمه (س) و نوه گرانقدر پیامبر اکرم (ص) است که در زمان برادر زاده خود، امام زین العابدین علیه السلام زن دانشمند، استد ‏ندیده و بانوی خردمند بدون آموزگار معرفی شده، و به خاطر هوشمندی فوق العاده و قدرت شگرف مدیریت و پاسداری از آرمان های مقدس شهیدان ‏کربلا، دانشمندان بزرگ، او را عقیله بنی هاشم» ‎نامیدند‎.  

داستان زندگی او داستانی روشن، همراه با احساس تعهد و مسئولیت نسبت به اسلام و ترک لذات این جهانی به نفع هدفداری است، او در پر رفت و ‏آمدترین خانه محله بنی هاشم که خانه وحی و روشن از نور رسالت و قرآن بود، چشم به جهان گشود. اعضای آن خانه همه از دانشمندان و قربانیان راه ‏قرآنند. با همه امکاناتی که به بهره مندی از مواهب حیات داشت آن ها را در راه هدف خدا ساخت‎.

حضرت زینب (س) در سال پنجم هجرت در مدینه به دنیا آمد و مدت شش سال با جد عظیم الشأن خود رسول الله زندگی کرد، نام او را هم پیامبر ‏برگزید. زینب دختر بزرگ و شجاع علی (ع) به سن ازدواج رسیده بود و با عبد الله پسر جعفر بن ابی طالب زندگی مشترک را آغاز کرد و حاصل ‏زندگی چهار فرزند پسر به نام علی، عون، محمد و عباس و یک دختر به نام ام الکلثوم بود‎.

او فرزند رعدها و برق هاست. در طول حیات کوتاهش با صداهایی مواجه شد که گوش فلک را کر می کرد و با برق هایی رو به رشد که چشم ها را ‏خیره می نمود و با تیزی ها و برندگی هایی برخورد داشت که سرهای پاکان را از تن جدا می ساخت‎. 

در سال های آخر حیات حضرت زینب (س) فاجعه کربلا پدید آمد و اسلام با تمام وجود و لیاقتش در برابر تمام کفر و نابسامانی قد بر افراشت و حسین ‏‏(ع) نواده پیامبر که تجلی اسلام راستین بود به شهادت رسید. اما زینب ‏‎)‎س) که خون او و دیگر شهیدان فانی گردد و نهضت او را در لباس اسارت ‏ادامه داد‎.

داستان زینب (س) داستان تجسم همت عالی او و این همت را فدای اسلام کرد. جاودانگی نهضت حسینی در گرو همت عالی زینب (س) است، اگر ‏زینب نبودف نهضت حسینی پا نمی گرفت و رستاخیزی چنان عظیم پدید نمی آمد‎.

این واقعیتی است که عرضه می داریم، رسالت عاشورایی حسینی بدون زینب محکوم بر فنا بود زیرا بدون زینب هیچ کس نمی توانست از یک حادثه ‏بزرگ که در یک روز اتفاق افتاد این همه پیام را به مقصد برساند. در واقعه کربلا ن بسیاری بودند که با کمال اخلاص به تلاش می پرداختند ولی ‏هیچ کدام قدر و جلال زینب را نداشتند. و تنها حضور او در لباس اسارت بود که پشتوانه شهادت شد و رونق نهضت حسینی را بر ملا ساخت‎.

اگر چه مشکلات و حوادث تلخ زندگی زینب (س) و مسافرت طولانی ایشان، زینب را چون فولادی آب دیده و مقاوم و استوار ساخته بود و کمتر مشکلی ‏می توانست آن بانوی دانشمند و قهرمان را به زانو در آورد؛ اما بالاخره ، با مرگ کاری نمی توان کرد و به همین جهت دختر بزرگوار علی ‏‎(‎ع)  و زهرا ‏‏(س) در پانزدهم رجب سال 1363 هجری پس از سپری کردن یک عمر 57 ساله در راه مبارزه و جهاد و فداکاری با کمال شرافت چشم از جهان فرو ‏بست و دعوت لقاء الله را لبیک گفت‎.

اسامی و القاب حضرت زینب (س)

موج و شعف و لبخند همراه با انتظار، فضای خانه و محله را پر کرده بود، همه برای ولادت سومین نوه عزیز پیامبر اکرم (ص)  لحظه شماری می ‏کردند و دل خوش می داشتند که مولود فاطمه را در بغل بفشارند. پس از سکوت تقریباً کوتاه، موج شادی در فضا اوج گرفت و همه باخبر شدند که از ‏دامن زهرای اطهر (س) فرزند دختر بزرگوار چهره به جهان گشود. مادرش فاطمه (س) از همسر گرانقدر خود علی (ع (درخواست کرد که برای او نامی ‏معین کند. امیرالمومنین (ع) فرمودند: در این کار بر پیامبر (ص) پیشی نمی گیرم و پیامبر (ص) در سفر بودند‎.

رسول خدا از سفر برگشتند. از او خواستند که برای مولود جدید نامی انتخاب نماید، پیامبر فرمودند: در این کار بر خدای سبقت نخواهند گرفت، جبرئیل ‏آمد که خدای سلامت رساند و فرمود که نام او را زینب اختیار کنید‎.

زینب، نامی که خدای جهان آفرین برای این دختر برگزید، و در لغت به معنای درخت نیکو منظر و خوشبو و یا به معنای زین أب» یعنی افتخار و ‏زینت پدر است‎.  

چند بعدی بودن حیات زینب (س) و پر دامنه بودن صفات عظیمش سبب شده اند که برای او القابی کتعدد پدید آید و هر فرد و گروهی او را به صفتی ‏خاص مرسوم نماید. ما در این بحث توان عرضه آن همه صفات و القاب را نداریم و بر اساس آن چه در برخی کتب و سیره نوشته شده اند مواردی را ‏عرضه می کنیم‎:

‎-    ‎عقیله بنی هاشم به معنای بانوی خردمند و دودمان هاشم بن عبد مناف ‏‎

‎-    ‎لبیبه جزله عاقله یعنی زنی تیز فهم، تیز یاب و خردمند ‏‎

‎-    ‎محدثه به معنای راوی احادیث از پیامبر یا کسی که مورد  الهام و رحمت الهی است‎. 

‎-    ‎اهل التقی یعنی کسی که اهل تقوا و روز و شب در عبادت است‎. 

‎-    ‎البته از معروف ترین کنیه های آن حضرت ام اکلثوم و ام الحسن است که طبق روایات این گزینش نیز به پیامبر نسبت داده شده است‎. 

هوش و درایت زینب (س) در کودکی

هوش سرشار و پختگی زودرس دو عاملی هستند که می توانند یک کودک را به بالاترین درجات برسانند، خصوصاً که زندگی آن کودک را پاکی و ‏صداقت فراگرفته و همه عوامل و اسباب سوق دهنده به سوی اخلاق و فضایل برایش فراهم باشد. زینب (س) ‎در خانه ای به دنیا آمد که خانه عصمت ‏و طهارت است و در محیطی رشد یافت که محیط وحی و جو تظهیر است. او پاره تن فاطمه (س) است، در رحم او ت و رشد و پرورش یافته است، ‏گوشت و خون او از لحم و دم فاطمه (ع) است‎.

او پرورش یافته دامان ولایت علی (ع) است، مورد محبت و عنایت پدر است و امیر المومنان را نور دیدگان می باشد. حضرت زینب (ع) در کنار پدر و ‏در مکتب ولایت درس خواند و در باب مدینه علم رشد و پرورش یافت‎.

واضح است که حضرت زینب (س) با هوش و درایت ذاتی خود این اصول تربیتی را دریافت نموده و آنها را با روح و جان خود درآمیخته است‎.

تاریخ زندگی این پدر و دختر خود مفصل است، پاره ای از اسناد نشان می دهد که گاهی رمز و رازی بین آن پدر و دختر رد و بدل می شد، که برای ‏نمونه به مواردی اشاره می کنیم‎:

از خاطرات کودکی حضرت زینب (س) در تاریخ می خوانیم: روزی حضرت زینب از پدر خود حضرت امیر المونین پرسید: پدر جان، آیا ما را دوست د‏اری؟ » علی (ع) فرمودند: آری عزیزم، فرزندان ما پاره های جگر ما هستند» ‎عرض کرد: ای پدر دو محبت در قلب مومن جمع نمی شود و آن دو ‏محبت حب خدا و حب فرزندان است، اگر به این ناگزیری وجود دارد باید نسبت به ما مهرورزی باشد و محبت مخصوص خداوند باشد» به این خاطر ‏علی (ع) محبت خود را نسبت به زینب زیاد کرد‎. 

و نیز درباره هوش سرشار و زود رس حضرت زینب نقل شده است که روزی حضرت علی (ع) وی را در دامان خود نشاند و شروع بعه نوازش او کرد و ‏فرمود: دخترکم بگو یک» گفت: یک» آن حضرت فرمودند: بگو دو» زینب کبری ‏‎(‎س) سکوت کرد، امیر المومنین (ع) فرمود: نور چشمم سخن ‏بگو» زینب کبری (س) ‎عرض کرد: پدر جان نمی توانم با زبانی که نام واحد را جاری نموده کلمه دو را جاری نمایم» حضرت وی را به سینه ‏چسبانید و میان دو چشمانش را بوسید‎. 

تاریخ کودکی حضرت زینب به روشنی تمام، قدرت تفکر و پختگی زودرس را در ذهن و فکر ایشان حتی در دوره طفولیت نشان می دهد‎.

زینب و تعلیم و تفسیر قرآن

حضرت زینب (س) فرزند پیامبر، که قلب او محل نزول وحی و قرآن و فرزند علی (ع) ‎اولین مفسر قرآن است؛ پس تعجبی ندارد که او معلم و مفسر ‏قرآن باشد‎. 

او اهل تدریس قرآن بود، اسناد و روایات نشان می دهد که او در ایامی که در کوفه بود برای ن جلسه تفسیر قرآن داشت‎. 

در تاریخ آمده است: گروهی از مردان کوفه به نزد حضرت امیر المومنین آمدند و عرضه داشتند که به ن ما اجازه بده تا به نزد دخترت آمده و علوم ‏دینی و تفسیر قرآن را از وی بیاموزند، حضرت پذیرفتند و عقیله بنی هاشم شروع به تدریس زنها نمودند. خدا می داند در طول این چهار سال یا بیشتر، ‏چه تعداد از ن مسلمان در درس آن بانوی گرانقدر حاضر می شدند روزی حضرت امیر (ع‎( وارد خانه شدند و شنیدند که زینب کبری به ن درباره ‏حروف مقطعه قرآن و خصوصاً درباره حروف ابتدایی سوره مریم کهیعص» سخن می گفت، پس از پایان درس آن حضرت به دختر خود فرمود: ای ‏نور چشمم ایا می دانی که این حروف رمز و نشانه ای از وقایعی است که در سرزمین کربلا بر تو و برادرت حسین (ع) واقع خواهد گردید‎.»

سپس آن حضرت گوشه هایی از جزییات این فاجعه را برای زینب کبری پیشگویی فرمود: کربلای حسین، ه هلاکت حسین، ی یزید قاتل حسین، ‏ع عطش حسین، ص صبر حسین (ع) است‎»

این هم نمونه ای بود از علم مجلله زینب (س‎). 

امام در این تفسیر و بررسی می خواست ببیند آیا زینب آمادگی آن مصائب را دارد یا نه؟ و زینب به او گفته بود که از همه این وقایع خبر دارد، زیرا ‏مادرش این مسایل را به او خبر داده بود و دل علی (ع) برای زینب گرفته شد و برای او دل سوزاند‎.

زینب و تربیت شاگرد

زینب (س) در جنبه اخذ علم به منبعی چون پیامبر و امامان معصوم وصل است و از دیدی می توان گفت او متصل به منبع لایزال وحی است، بدین ‏سان شگفت انگیز نیست اگر بگوییم همه دانش های مورد نیاز را در اختیار دارد‎. 

از نکات مهمی در تاریخ حیات زینب (س) مشاهده می کنیم نکته‌ی خلوص و صفای زینب است. او خالصانه در راه شناخت وظیفه و انجام رسالت گام ‏بر می داشت چه در ایامی که زینب در مدینه بود و چه در کوفه و یا مناطق دیگر، هیچ گاه از مسئولیت تبلیغ و انسان پروری غافل نبود شاگران بسیاری ‏را تربیت کرد که برخی از آنان به ازدواج کسانی درآمدند که همسرشان از مقام و موقعیت نظامی یا ی والایی برخوردار بود و حتی برخی از آنان در ‏شوهر خود تأثیر مثبت داشت، و در تعدیل آنان کوشش بسیار کردند‎. ‎اما در این که نام آن شاگردان را بگوییم در این بررسی توان شمارش آنها و بیان ‏مشخصات آنها را نداشتیم و تنها به یک مورد بسنده می کنیم به امید اینکه روزی شاگردان آن حضرت را شناخته و خود نیز یکی از دانش آموختگان ‏آن حضرت باشیم‎.

فضه خادمه حضرت زینب (س) که قبلاً در خدمت حضرت فاطمه بوده است، یکی از برجسته ترین شاگردان آن حضرت به حساب می آید. او اصالتاً ‏اهل هند بود که به عنوان خدمتگزار وارد خانه فاطمه (ع) شده بود. زنی بود صالحه و ممتاز، دوستدار جدی خاندان علی (ع) و علاقه مند به زینب و ‏حسین (ع). به هنگامی که حسنین (ع) در دوران خردسالیشان بیمار شده بودند، علی (ع) و فاطمه (‎س) برای سلامت آنها نذر روزه کرده بودند، فضه ‏هم در این نذر شرکت داشت و در آن گاه که خاندان علی (ع) افطاری خود را به یتیم، مسکین و اسیر بخشیده بودند فضه نیز همپای آنان به آن کار ‏اقدام داشت. فضه سعی داشت تمام حرفهایش را با عبارات قرآنی عرضه نماید و هر سئوالی حتی در رابطه با زندگی شخصی خود، با آیات قرآنی جواب ‏گوید‎. 

نقل احادیث و روایات از زینب (س)

زینب از دیدی ناقل روایات و احادیث امت. از احادیث بسیاری باقی مانده که حدیث ام ایمن، ماجرای فدک و غصب حق فاطمه (س) و روایاتی چون ‏داستان نزول غذای بهشتی برای فاطمه (س)، داستان دفن پدر و داستان دعای فاطمه (س) برای مومنان در نماز شب از جمله آنها که به ذکر چند ‏نمونه می پردازیم‎:

‎-    ‎حضرت زینب (ع) به درجه ای از قابلیت عقلی و آگاهی و پختگی فکری رسیده بود که توانست حدیث مهمی را که مربوط به اخبار آینده او و ‏خانواده اش بوده و ام ایمن آن را از رسول خدا (ص) شنیده بود از او بشنود. حدیثی که خبر از فاجعه کربلا می داد و پیام آور کربلا حد اقل 24 سال ‏قبل از وقوع آن گذشته از آنچه از جدش پیامبر و پدرش علی (ع) درباره این واقعه بزرگ شنیده بود، به استناد حدیث ام ایمن، از کیفیت آن آگاهی ‏داشته است‎. 

‎-    ‎ابن حمزه طوسی با سند خود از حضرت زینب (ع) نقل کرده است که فرمود: پدرم نماز صبح را با پیامبر (ص) به جای آورد، بعد از نماز آن ‏حضرت به پدرم فرمود: آیا در نزد شما غذایی پیدا می شود» پدرم پاسخ داد: سه روز است که غذایی نخوردم‎» ‎پیامبر (ص) فرمود: بیا به نزد ‏دخترم فاطمه برویم» آنها به نزد حضرت زهرا رفتند، در حالیکه از گرسنگی به خود می پیچیدند و دو پسرش نیز در کنارش بودند، پیامبر به او فرمود: ‏‏ای فاطمه پدرت فدایت باد! آیا غذایی در نزد تو یافت می شود» فاطمه زهرا از این که به پدر خود پاسخ منفی بدهد شرم کرد به همین جهت بود که ‏رو به قبله کرد و دو رکعت نماز خواند، ناگهان حس کرد چیزی در نزدیکی او قرار گرفته است و چون نگاه کرد دید یک سینی پر از آبگوشت و نان در ‏کنارش قرار دارد، آن را برداشت و در مقابل پدرش نهاد، رسول خدا (ص) ‎از علی (ع) و حسن و حسین دعوت کرد که بیایند و از آن غذا بخورند. ‏حضرت علی ‏‎(‎ع) ‎نگاه تعجب آوری به فاطمه انداخت و گفت: ای دختر رسول خدا این غذا از کجاست؟» حضرت زهرا پاسخ داد: آن از نزد خداست ‏و خدا هر کس را که بخواهد بدون حساب روزی می دهد.» در این هنگام رسول خدا خندید و فرمود: سپاس خدای را که در خاندان من کسانی را ‏قرار داد که مانند زکریا و مریم هستند؛ آنجا که زکریا به مریم گفت: این غذا از کجاست؟» و مریم پاسخ داد: از نزد خداست که خدا هر کس را ‏بخواهد بدون حساب روزی می دهد‎» 

زینب (س) روایت بسیاری را نیز از پیامبر (ص) نقل کرده است که البته در موقعیت های مناسب به کار می برد، به طور مثال می توان اشاره کرد روز ‏ی را که حضرت زینب (س) در کنار برادران خود امام حسن و امام حسین (ع) نشسته بود؛ آن دو بعضی از احادیث رسول الله را با هم گفتگو می ‏کردند زینب کبری به آنها گفت: شنیدم که شما از قول پیامبر نقل کردید که فرمود : حلال های آشکار و حرام های آشکار وجود دارد، اما امور شبهه ‏ناکی نیز هست که بسیاری از مردم از آن ها بی خبر هستند‎» ‎آنگاه از حضرت خود ادامه این حدیث شریف را از قول پیامبر اکرم (ص) چنین تکمیل ‏کردند که: کسی که شبهات را ترک کند امر دین او اصلاح شده و مروت و آبرویش محفوظ خواهد ماند، اما کسی که در شبهات افتاده و از آنها پیروی ‏نماید چونان کسی است که گوسفندان خود را در نزدیکی قرق سلطان بچراند. چرا که اگر کسی گله خود را به کنار قرق سلطان برد، کم کم نفسش وی ‏را وادار کند که گوسفندان خود را وارد حریم سلطان کند بدانید که هر پادشاهی را قرقگاهی است و قرقگاه خدا محرمات اوست‎.» 

حدیث دیگری از پیامبر (ص) که از طرف زینب نقل شده است که می فرمایند: بدانید که تکه گوشتی در بدن است، اگر اصلاح شود همه بدن اصلاح ‏شده و اگر فاسد گردد تمام بدن فاسد می شود بدانید که آن قلب است‎.»  

یکی از کرامات حضرت زینب (س) که البته هوش و درایت ایشان را در کودکی نشان می دهد نقل خطبه مادرشان حضرت صدیقه طاهره (س) است ‏که این خطبه در اوج فصاحت و بلاغت و یکی از معجزات و کرامات دختر رسول خدا (‎ص) به حساب می آید. نکته قابل توجه اینکه عقیله ‏‎بنی هاشم هنگام بیان این خطابه ها از جانب مادر تنها پنج سال داشت‎.

مقام وصایت و نیابت ‏

مقام وصایت و نیابت، از امتیازات و خصلت های ویژه حضرت زینب (س) است، در شعاع این مقام بلند معنوی و انسانی است که دختر دانشمندامیر ‏المونین (ع) عهده دار کم سابقه ترین مأموریت، برای یک زن در طول تاریخ گردیده است‎.

منظور از مقام وصایت و نیابت زینب این است که آن بزرگوار بر اساس شواهد تاریخی، در بعضی از مواقع عهده دار رسالت مقام امامت گردیده، و ‏سمت هدایت و راهنمایی و حتی بیان حلال و حرام را برای دیگران به عهده داشت‎.

به هر حال مقام و استعداد و دانایی زینب که وی را عقیله بنی هاشم نیز نامیده اند، از مقام و استعداد افراد عادی بسیار برتر است. او مورد عنایت خاص ‏خداوندی بوده ، و توجه خاصی امام معصوم او را در حدی قرار داده است که ملاحظه می کنیم که در موضعگیری های به جا، در ‏‎طوفان ها و بحران های فکری، در کوران مصائب کمر شکن پس از شهادت امام حسین (ع) و عزیزان به خون خفته اش، رسالت پاسداری و کاروان ‏سالاری را، با کمال دقت و مهارت به عهده می گیرد، و به نحو شایسته از عهده آن بر می آید، که در تاریخ کمتر نظیری برای آن می توان یافت‎.

آن چه که زینب داشت، چیزی نبود جز محصول خوشه چینی ها از خرمن کمال پیامبر (ص) ، بوستان معرفت مادر و پدر و عمل کرد آنها. مگر نه این ‏است که جدش رسول خدا مصداق و طرف خطاب انک اعلی عظیم» است. مگر نه این است که زینب (س) در دامن پیامبر پرورش یافت و به نظر ‏محدثان جزء صحابی او شد‎.

او مجد و عظمتش را از علی (ع) گرفت که عظمتش به حدی بود که سر بر آسمان می کرد و جز برای خدا تعظیم نکرد، وقار و هیبتش را از مادرش ‏آموخت که جلوه ای از آن را در واقعه سقیفه می بینیم، نرمش قهرمانانه از برادرش امام حسن (ع) درس گرفت و شجاعت و جرأت را از حسین(ع‎).

اندیشه او همان اندیشه خانواده علی (ع) و فاطمه (س) است. نوع بینش و جهتگیری او از همان گونه و طبق همان منبع. و زینب سراسر عمرش را در ‏کنار معصومان و افراد مصون از خطاست، مورد احترام آن هاست. و نشر او با آن هاست و طبیعی است که همان راه و رسم را فراگیرد و عمل کند‎.

مسئله این است که ما در مورد شخصیتی سخن می گوییم که اگر چه معصوم نبود، اما به خاطر شرایط خانواده اش، ظهور روبروز الگو گیری از ایشان ‏برای افراد قریب به محال است پس ذکر این مراتب و مناقب چه سود و منفعتی را به همراه دارد؟‎

در مقام پاسخ گفته می شود درست است که جو تربیتی زینب و مربیان و معلمان او در شرایطی بوده اند که ما را توان دسترسی بدان ها نیست، ولی می ‏خواهیم بگوییم برای هر فردی شرایطی مطرح است که آدمی با بهره گیری از آنها می تواند به مقاماتی شبیه مقامات زینب دست پیدا کند. آن چه بیش ‏از هر چیز زینب را عقیله بنی هاشم کرد، تلاش و مجاهدت شخصی اوست، خواستاری و رغبت او به بانوی شجاع و قهرمان بودن است، او این خواست ‏را با استفاده از مایه هایی محقق کرد که بسیاری از آن مایه ها هم امروز در اختیار ما نیز هست که ما در حد توان بدان ها اشاره خواهیم کرد‎:  ‎علم و آگاهی: آگاهی شرط اول وصول به فضیلت هاست. باید با نور چراغ علم به پیش رفت و بصیرتی کافی در شناخت راه و چاه برای خویش ‏فراهم کرد‎.

‎-    ‎ایمان به خدا: و این شرط دوم توانمندی و قوت روحی است. انسان معتقد به خدا به تکیه گاهی محکم متصل است. تمسک به رشته محکمی که ‏ناگسستنی است.  و مَن یُؤمِن بِاللهِ فَقَدِ استَمسَکَ بِالعُروَةِ الوُثقی لَاأنفِصامَ لَها»  ایمان راستین و نشأت گرفته از شناخت و بینش، انسان را خدایی می ‏کند و او را به مبدأ علم و صبر متصل می سازد و ظرفیت روانی او را تا حدی بی نهایت بالا می برد‎.

‎-    ‎مجاهدت: آگاهی و ایمان دو شرط لازمند ولی به شرطی کفایت کننده اند که آدمی را به کار و تلاش وادارند و محرکی برای عمل گردند. می ‏خواهیم بگوییم که آدمی خود باید به کار و تلاش و مجاهده بپردازد و وارد صحنه عمل گردد‎.

دختر قهرمان و دانشمند علی (ع) علاوه بر این که نسبت به خود آگاهی داشت، شرایط و جو زمان  و وظیفه و تکلیف خود را شناخته بود. زینب (س) ‏مومن به خدا بود. در ایمان و باور خود تزلی ندارد‎. ‎او زنی مجاهد و اهل عمل بود. تلاش بسیار داشت که بتواند رضای خدا را از عمل خویش فراهم ‏سازد. و در این راه زینب از همه چیز مایه گذاشت؛ از جانش، از مالش و از عزیزانش و از همه چیز هایی که برای افراد عادی مایه روشنی چشمند‎.

زینب آینده نگر است، امروز را با همه سختی هایش و با همه محرومیت هایش به جان می خرد به امید فردایی که شیرین است و نهال اسلام رشد ‏یافته و برومند است.او در مصایب و کشمکش ها تأملات روحی را کنار می گذارد و بر سوز دل مسلط است‎.

به طور کلی می توان نتیجه گرفت سخن از چنین شخصیت هایی تنها برای تعجب کردن و احسنت گفتن نیست، بلکه الگو پذیری و ادامه راه آنها ‏برای رسیدن به سعادت هدف و انگیزه اصلی بیان چنین مقامات و شخصیت ها است‎.

 عظمت خطبه ها

عظمت مقام علمی و فکری زینب (س) از مطالعه خطبه های او تنها در دو شهر کوفه و شام ‏‎می توان دریافت، درجه علمی و ادبی خطبه ها با همه مختصر بودنش به میزانی است که اگر از زینب کبری هیچ اثری نمانده بود جز همین دو خطبه، ‏با ز هم کافی بود که او را در جنبه علمی و ادبی در سطح بسیار بالایی قرار دهد، به ویژه که این سخنان از سوی زنی دردمند و رنج دیده بود، زنی که ‏داغ عزیزان را دیده و در سوگ و ماتم گرانقدرترین محبوبان خود می سوخت‎.

سخن زینب نثری است چون نظم، برای شنوندگان مفهوم است و برای نکته سنجان در مرحله عالی ارزش از نظر تعریف و ترکیب کلام فوق العاده فنی ‏و ادبی و از نظر ظاهر بسیار ساده است و در عین حال توان ابداع شبیه آن سخت است. او فصیحه و بلیغه است و نمونه سخنان موجود او بهترین گواه ‏بر این مدعا. برخی نویسندگان سخنانش را به سحر آمیز بودن شبیه کردند و حتی دشمنان او که در مسند قدرت بودند و از موضع سلطه سخن می ‏گفتند، نمی دانستند در برابر سخنانش چگونه موضع بگیرند‎. 

علامه مامقانی (ره) با استناد به خطبه های زینب در وصف شیرینی و رسایی سخنانش می گوید: او در فصاحت و بلاغت چنان بود که گویی زبان ‏علی (ع) در کام داشت و این مدعا را می توان از خطبه های او دریافت و البته غرض او همان خطبه هایی است که در کوفه و شام ایراد کرده است‎» 

زینب از دیدی ادیبه است، ادیبه ای که در عین آن مخمصه ها و بحران ها، با همه دردمندی ها سجع و قافیه سخن را از دست نداد و ادیبانه سخن ‏گفتن به صورت ملکه ای از او درآمده بود‎. ‎سخنانش که از جان بر می خواست و برای خدا ادا می شد و در جان مردم نفوذ کرد. به عنوان نمونه او در ‏کوفه خطبه خواند؛ هنوز بیش از دو سه خط حرف نزده بود که مردم زار زار شروع به گریه کردند و پس از مدتی فریاد از دل ها برخاست‎. 

کلام او برای خدا پاک و حرکات او تسبیح بود؛ برای خصم شمشیری بران، برای مردمان راهنما، برای ن هدایتگر و برای طبقات مختلف مردم حرکت ‏انگیز بود. خطبه های زینب بدن ها را ‏‎می لرزاند و صداها را در گلوها خاموش می کرد و حتی به گفته بزرگی زنگ شتران را از نوا ‏‎ می انداخت‎.

سخنان او شور انگیز، در نهایت فصاحت و بلاغت، با احاطه به آیات قرآنی وبا نگاه به فلسفه و جهان بینی اسلام بود و از نظر برهان و استدلال همگان ‏را حیرت زده داشت. آثار بعدی این سخنان بیداری مردم غفلت زده و هشیار کردن جامعه خفقان زده بود که حیاتی گله وار داشتند و از آزادی و ‏مردانگی و شهامت غافل بودند. زینب به آنان هشیاری و جرأت داده بود و آنها را در تعقیب هدف به حرکت انداخت‎.

                             ادامه زندگی نامه .


آیا می دانید نخستین قرآن چاپی ایران از چه زمانی است؟ 


در واقع باید داستان را از ورود دستگاه چاپ یا قالب زنی به ایران آغاز کرد و صد البته حسرت خورد که چرا ما این قدر دیر با این ابزار آشنا شدیم. در واقع پس از گذشت دست کم سه تا چهار قرن ما اولین دستگاه چاپ را در تبریز به راه انداختیم و این منهای دستگاه ساده ای است که تقریبا 150 سال پیش از آن در کلیسای وانک اصفهان به راه افتاده بود.

میرزا زین العابدین تبریزی بانی نخستین چاپخانه سربی در تبریز بود، و در دهه سوم قرن سیزدهم هجری، چاپخانه‌ای را در تبریز به راه انداخته، چندین کتاب را به چاپ رساند. این موفقیت سبب شد تا در حوالی سالهای 1239 ـ 1240 ق توسط فتحعلی شاه به تهران احضار شود و با حمایت منوچهر خان گرجی معتمدالدوله، چاپخانه‌ای در تهران دایر کند.

خدمات این دو بزرگ مرد به چاپ ستودنی است، چون گام های نخستین است. میرزا محمد علی متخلص به بهار، مؤلف کتاب یخچالیه ـ که اثرش در همان روزگار به چاپ رسیده ـ درباره خدمات چاپی منوچهر خان گرجی می‌نویسد: از جمله اوصاف منوچهر خان آن که در نشر احکام سید انام و بسط قواعد اسلام چنان ساعی و شایق بوده که به قدر بیست هزار تومان اخراجات نموده، و مقدار هشتصد هزار جلد کتاب در احکام شرعیه و فرعیه چاپ فرموده و به دست خاص و عام انداخته است. (تاریخ چاپ در ایران، شهلا بابازاده، ـ تهران، 1378 ـ ص 50)

این چاپخانه شماری از آثار دینی را به چاپ رساند. لازم به یادآوری است، آثاری که در آن سالها چاپ شد، به چاپ­های معتمدی شهرت یافت. شماری از آثار مرحوم مجلسی و برخی دیگر جمله کتاب محرق القلوب، مجالس المتقین، و روضة‌ المجاهدین در آن شمار است. 
در پایان برخی از این آثار از جمله حیات‌ القلوب علامه مجلسی (چاپ 1241) مؤخره‌ ای هست که شرحی از سهم میرزا زین العابدین و منوچهر خان و حمایت های فتحعلی شاه در آنها درج شده است. گفته شده است که در دوره چاپ سربی نخست، میان سال­های 1233 ـ 1269 ق تعداد 23 کتاب چاپ شده که از این تعداد، 19 عنوان کتاب در حوزه دین بوده است.

قرآن معتمدی» ـ علی الظاهر ـ نخستین قرآنی است که با حروف سربی در سال 1242 ق (یعنی 1205ش) در همین چاپخانه چاپ شده (بنگرید:‌ مطالعاتی در باره تاریخ چاپ، سهیلا رئیسی، ص 27) گفتنی است که همان مؤخره پیش گفته در پایان آن چاپ شده است.

ویژگی عمده این قرآن آن است که حروف سربی آن با خط نسخ بسیار زیبا طراحی شده و به صورت دو رنگ و بسیار زیبا و منظم صفحه بندی و چاپ شده است. چنین کاری در آغاز عصر چاپ در ایران، جالب توجه است.

کتابخانه مجلس متن این قرآن را به صورت یک فایل pdf و به عنوان یک هدیه ارزشمند در تیراژ محدود منتشر کرده تا زمینه پژوهش‌های بیشتر را در این باره فراهم سازد.




چهل روز نماز

گوهرشاد همسر شاهرخ میرزا كه به منطقه‌ای وسیعی از ایران حكومت می‌كرد به فكر ساختن مسجدی در كنار بارگاه ملكوتی امام رضا (علیه السلام) افتاد؛ لذا تمام خانه‌ها و زمین‌های اطراف حرم را خریداری كرد.  ساختمان مسجد شروع شد و گوهرشاد هر چند روز یك بار جهت سركشی به ساختمان،, به محوطه كار می‌آمد و دستورات لازم را به معماران و استادكاران می‌داد.  روزی برای سركشی ساختمان آمد، باد مختصری وزیدن گرفت،‌گوشه‌ی چادر خانم به وسیله‌ی باد كنار رفت، یكی از عمله‌ها چهره او را دید و دلباخته آن زن شد.  جرأت اظهار نظر برای او نبود، زیرا بیم آن داشت كه او را اعدام كنند،‌عمله و اظهار عشق به ملكه مملكت!!  دو سه روزی نگذشت كه عمله‌ی بیچاره مریض شد او پرستاری جز مادر دردمندش نداشت.  طبیب از علاج او عاجز شده مادر مهربان كنار بستر تنها فرزندش گریه می‌كرد، فرزند چاره‌ای ندید جز اینكه دردش را به مادر اظهار كند. مادر ساده دل و ساده لوح، برای رفع این مشكل به گوهرشاد خانم مراجعه كرده و درد فرزندش را با او در میان گذاشت و گفت:  اگر كاری نكنی تنها پسرم از دستم می‌رود.  گوهرشاد به آن مادر دل سوخته گفت:  چرا این مطلب را زودتر با من در میان نگذاشتی تا بنده از بندگان خدا را از گرفتاری نجات دهم. آنگاه گفت: ای مادر به خانه برو و سلام مرا به فرزندت برسات و بگو من حاضرم با تو ازدواج كنم، ولی شرطی را باید من رعایت كنم و شرطی را تو باید رعایت كنی.  اما شرطی كه من باید رعایت كنم جدایی از شاهرخ میرزا است، اما شرطی كه تو باید مراعات كنی پرداختن مهریّه به من است و آن مهریه این است كه چهل شبانه روز در محراب زیر گنبد مسجد نماز بخوانی.  مادر به خانه برگشت و تمام مسائل را با پسر خود در میان گذاشت، پسر از شدت تعجب خیره شد و از این خبر آن چنان شادمان شد كه به زودی از بستر رنج برخاست و با كمال اشتیاق قبول كرد كه این مهریه را انجام دهد و پیش خود گفت:  چهل روز كه چیزی نیست اگر چند سال به من پیشنهاد می‌شد حاضر به اجرای آن بودم.  در هر صورت به محراب مسجد رفت و چهل شبانه روز در آنجا نماز خواند به این امید كه به وصال گوهرشاد برود. ولی به تدریج علاقه‌اش به گوهرشاد از بین رفت و به عشق الهی گرفتار گردید.  پس از چهل شبانه روز نماینده گوهرشاد به محراب عبادت آمد تا مژده وصل را به او بدهد ولی متوجه شد كه حال او تغییر كرده و اثری از علاقه و عشق به گوهرشاد در او نیست، نماینده گوهرشاد به او گفت:  من از طرف خانم آمده‌ام.  گفت: به خانم بگو من روز اول عاشق تو بودم ولی الآن دیگر عاشق تو نیستم بلكه عاشق خدا شده‌ام.  راستی عجیب است، راهنمایی آن زن بزرگوار را ببینید كه برای علاج هوای نفس چه نسخه‌ای می‌دهد و اثر نماز را ببینید كه با این كه در اول كار از راه حقیقی دور بود ولی عاقبت هدایت یافت.

"  لطیف راشدی ـ سرود شكفتن، ص28 . عرفان اسلامی،‌ج5."
توبه سردسته راهن

یكی از علماء از كربلا و نجف برمی گشت ولی در راه برگشت در اطراف كرمانشاه و همدان گرفتار ان شده و هر چه او و رفقایش داشتند، همه را سارقین غارت نمودند.  آن عالم می گوید : من كتابی داشتم كه سالها با زحمت و مشقّت زیادی آن را نوشته بودم و چون خیلی مورد علاقه ام بود در سفر و حضر با من همراه بود، اتفاقاً كتاب یاد شده نیز به سرقت رفت، به ناچار به یكی از سارقین گفتم من كتابی در میان اموالم داشتم كه شما آن را به غارت برده اید و اگر ممكن است آن را به من برگردانید زیرا بدرد شما نمی خورد».  آن شخص گفت: ما بدون اجازه رئیس نمی توانیم كتاب شما را پس بدهیم و اصلاً حق نداریم دست به اموال بزنیم ».  گفتم: رئیس شما كجا است ».  گفت: پشت این كوه جایگاه او است » .  لذا من به همراهی آن به نزد رئیسشان رفتیم، وقتی وارد شدیم دیدم كه رئیس ها نماز می خواند. موقعی كه از نماز فارغ شد آن به رئیس خود گفت:  این عالم یك كتابی بین اموال دارد و آن را می خواهد و ما بدون اجازه‎ی شما نخواستیم بدهیم ».  من به رئیس ها گفتم: اگر شما رئیس راهن هستید، پس این نماز خواندن چرا؟ نماز كجا؟ ی كجا؟ ».  گفت: درست است كه من رئیس راهن هستم ولی چیزی كه هست، انسان نباید رابطه‎ی خود را با خدا به كلّی قطع كند و از خدا تماماً روی گردان شود، بلكه باید یك راه آشتی را باقی گذارد. حالا كه شما عالمید به احترام شما اموال را برمی گردانیم ».  و دستور داد همین كار را كردند و ما هم خوشحال با اموالمان به راهمان ادامه دادیم.  پس از مدّتی كه به كربلا و نجف برگشتم، روزی در حرم امام حسین - علیه السّلام - همان مرد را دیدم كه با حال خضوع و خشوع گریه و دعا می كرد. وقتی كه مرا دید شناخت و گفت:  مرا می شناسی؟ »  گفتم: آری! »  گفت: چون نماز را ترك نكردم و رابطه ام با خدا ادامه داشت، خدا هم توفیق توبه داده و از ی دست برداشتم و هر چه از اموال مردم نزد من بود، به صاحبانشان برگرداندم و هر كه را نمی شناختم از طرف آنها صدقه دادم و اكنون توفیق توبه و زیارت پیدا كرده‌ام ».  "  كتاب پاداشها و كیفرها. "

در این قسمت قصد داریم در مورد یکی از دلایل اهمیت بحث و بررسی مباحث مربوط به ظهور و در اصل یکی از شروط ورود به بهشت ظهور” را مطرح کنیم.

 پس به دنبال دو هدف هستیم:

۱-    تعریف دقیق تری از ایمان

۲-    ابواب بیشتری از ایمان (مرتبط با ظهور ) را بیان کنیم.

واژه ایمان یکی از واژه هایی است که وقتی بیان می شود همه با معنی رایج به آن می نگرند و می گویند: الحمدلله که مؤمن هستیم، ایمان ما مشکلی ندارد، ظاهرا مشکل از جای دیگری است. ایمان در کلام خداوند متعال و قرآن و احادیث اهل بیت(ع) یعنی چه؟ ما اولین چیزی که در مورد ایمان به ذهنمان می آید ایمان به خدا، کتابش و رسول خدا است. به لحاظ ایمان به خدا و قران یقیناً یکسری رفتارهایی را انجام می دهیم و یکسری رفتارها را ترک می کنیم که اینها آثار ایمان به خدا است. پس ایمانی که در وجود ما است ، یکسری آثاری دارد که آثار آن ترک گناه و معصیت است و عملی است که از ایمان به خدا نشأت گرفته است. لذا ایمان به خدا یک وظیفه است.

ما با چند تا از مصادیق ایمان آشنا هستیم؟ و چقدر به دنبال ارتقاء درجات ایمانمان هستیم؟ خداوند متعال از ما چه نوع ایمانیاتی را می خواهد؟ خداوند مؤمنین را وارد بهشت می کند.(مؤمنینی که در قبال ایمانشان یکسری رفتارها را انجام دادند) آیا ایمان به خدا، قرآن و پیامبر کفایت می کند یا نه؟ آیا منظور خداوند چیزهای دیگری اضافه بر اینها است؟

قصد داریم مفهوم ایمان را بازتر کنیم و با آن بتوانیم خودمان را بسنجیم و ببینیم چند درجه ایمان داریم و در مسیر ایمان در کجا هستیم؟ آیا به همین ایمان کفایت کنیم یا نه؟ آیا باید دنبال درجات بالاتری از ایمان و مصادیق بیشتری از آن باشیم؟

پس به دنبال دو هدف هستیم:

۱-    تعریف دقیق تری از ایمان

۲-    ابواب بیشتری از ایمان را بیان کنیم.

مقدمات ایمان

نکته۱ : آیا ما می توانیم فی البداهه و در قدم اول ایمان بیاوریم؟ نه . خود ایمان به خدا، کتاب و رسولش مقدمه دارد و آن اسلام آوردن است. لذا اسلام،‌ مقدمه ایمان است.

نکته۲ : بعضی از آیات حاکی از آن است که انسان قبل از اینکه ایمان بیاورد ، باید توبه کند چون بعضی از رفتارهای قبلی انسان مشکل داشته و انسان باید برگردد و توبه کند و بعد از آن ایمان بیاورد.” الاّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحًا…”[۱] کسانی که مسیری را رفتند و دوباره برگشتند توبه کردند و ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند یا در آیه”إلاّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحًا… [۲] و یا آیه ” وَ إِنّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحًا…‏”[۳]

خداوند در این آیات می فرماید که قبل از اینکه ایمان بیاورید باید توبه کنید. مثلاً شخص نسبت به رسول خدا  ایمان آورده است وقتی به او می گوییم به رسول خدا ایمان داری؟ می گوید بله، ولی ایمانش را که تعریف می کند و شرح می دهد ،می بینیم که این ایمانیات غلط و اشتباه است . به او می گوییم که توبه کن و سپس ایمان صحیح بیاور. لذا اسلام و توبه مقدمه ایمان هستند. در مورد بعضی از مقولات ما واقعاً باید توبه کنیم تا بتوانیم ایمان واقعی و حقیقی را شروع کنیم.

نکته۳ : ” فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللّهِ…”[۴] اول به طاغوت کافر شوید؛ پس ایمان به خدا بیاورید. لذا مقدمه ایمان، کفر به طاغوت هم است. کسی که در قلبش نسبت به طاغوت یکسری میل دارد. اول باید کافر به طاغوت شود و بعد ایمان به خدا بیاورد. انسان نمی تواند توأما هم به طاغوت و هم به الله ایمان داشته باشد. آن وقت دیگر انسان مزه و حلاوت ایمان به الله را نمی چشد و این شرک می شود. دیو چو بیرون رود فرشته درآید . جاروب زن به خانه و آنگه میهمان طلب .

ایمان به الله، شاه کلید ایمانیات

در اکثر آیات قرآن، مقوله ایمانیات ، با ایمان به الله شروع می شود. لذا ایمان به الله شاه کلید و منشأ تمام ایمانیات است.آیه ۲۸۵ سوره بقره”آمَنَ الرَّسُولُ [۵] یا آیه ۱۳۶ سوره بقره”قولوا آمنا بالله”[۶] ایمان به الله، سرمنشأ است. کسی نمی تواند بگوید که من ایمان به الله ندارم ولی ایمان به کتاب خدا دارم. چه بسا خدا، غیرت نشان بدهد. از آن جنبه که اول ایمان به من بیاورید بعد به فرستاده ها و رسولانم . لذا ایمان به الله اولین نقطه ایمانیات است. چرا ایمان به الله شرط ورود به بقیه ایمانیات  است؟” کسانی که ایمان به الله بیاورند؛ خداوند خودش ولایت آنها را تقبل می کند. خدا می فرماید: به من ایمان بیاورید بقیه کارها با من . ” اللّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا”. در آیه قبل صحبت از الله است یعنی ایمان به الله داشته باشید من خودم شما را از ظلمات به سمت نور، قافله سالاری می کنم. مثل مربی که می گوید اگر مربی گری مرا قبول کنید خودم شما را تعلیم و تربیت می کنم. یا مدیر هیأت یا مسئول کاروانی که وقتی قافله سالاری او در یک سفر را قبول می کنیم دیگر همه چیز از قبیل راهنمایی، وسیله نقلیه ، اسکان و غذا را او بر عهده می گیرد.

اولین نوری که خداوند ما را به آن هدایت می کند، نور ایمان است و شما را به نورهای متعدد دیگر وارد می کند وقتی به او ایمان آوردید. اگر ایمان ما واقعی باشد ثمرات آن مشخص می شود و ایمانیات بعدی را به دنبال دارد.

ما چرا وارد این مسائل شدیم، ما که می خواهیم به سمت ظهور حرکت کنیم و وارد بهشت ظهور شویم چرا؟ چرا ما به جای مسائلی چون یاران و زمان ظهور در مورد مسائلی همچون سبقت در خیرات و ایمان بحث می کنیم؟ وقتی دقیق نگاه می کنیم می بینیم که مشکل و منشأ اصلی قضایا همان مواردی است که می گوییم” إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا”[۷]. اگر شما می خواهید زمینه ساز ظهور باشید ابتدا ایمان واقعی بیاورید. پس ایمانیات ما مشکل دارد که بقیه کارهای ما هم با مشکل روبرو می شود. با این دید به جلسات نگاه کنیم. راه برپایی ظهور از ایمانیات شروع می شود. اعمال ما مشکل ندارد و قرار نیست که نماز دیگری بیاورند و بگویند این نماز است بلکه باید ایمانیات خود را اصلاح کنیم.

 

مصادیق ایمان در قرآن

برخی از مصادیقی که خداوند متعال در قرآن از ما خواسته است که به آن ایمان بیاوریم؛ عبارت است از:

۱- ایمان به الله ۲- ایمان به رب (ایمان به الله و رب دو چیز متفاوت است اگر این دو مفهوم نزد خدا یک چیز بود مطمئناً خداوند باید یک واژه مطرح می کرد) ۳- ایمان به یوم الاخر ۴- ایمان به لقاء‌الله ۵- ایمان به آیات ۶- ایمان به ملائکه ۷- ایمان به کتب ۸- ایمان به قرآن(ایمان به قرآن با ایمان به آیات و ایمان به کتب تفاوت دارد) ۹- ایمان به رسول الله(ص) ۱۰- ایمان به نبوت او ۱۱- ایمان به غیب  ۱۲- ایمان به رسولان(ع) ۱۳- ایمان به انبیاء ۱۴- ایمان به آنچه که بر انبیاء‌ نازل شده است ۱۵- ایمان به آنچه که به رسولان و انبیاء(ع) ایتاء شده است.

حداقل به لحاظ ایمان به غیب ، ایمان به یوم الاخر و ایمان به آیات ، ما باید این مقولات را بشناسیم ، به آن ایمان بیاوریم و رفتار مناسب در قبال آنها انجام دهیم .


شبهه 1: اگر خداوند برهر کاری قادر است آیا  می تواند مثل خودشرا خلق کند؟

قدرت و توانایی هیچگاه به محالات تعلّقنمی گیرد. مثل اینکه شما به یک دانشمند ریاضیّات بگویید: آیا قادر هستی کاری بکنیکه  5 =2+2 بشود؟ اگر این دانشمند ریاضی نتواند چنین کاری بکند نشاندهنده عجز و ناتوانی او نیست. اگر خداوند مثل خودش را بیافریند آن شئ نیز باید همواجب الوجود باشد و از طرفی هم ممکن الوجود باشد و اینکه موجودی هم واجب الوجودباشد و هم ممکن الوجود محال است. چونکه اجتماع نقیضین پیش می آید.

سؤالاتی مشابه، (مثل اینکه گفته شود آیاخداوند می تواند تمام عالم را در تخم مرغی جا دهد بدون اینکه تخم مرغ بزرگتر بشودیا عالم کوچک بشود؟) نیز با این جوابی که ارائه شد پاسخ داده می شود.

شبهه 2: من دوست نداشتم که خلق شوم. چرا خدا مرا خلق کرد کهگناه کرده و به جهنم روم و عذاببکشم؟

وجود بهتر از نیستی و عدَم است و نور،بهتر از ظلمت است. خداوند هم بخیل نیست که انسان را از خیر و خوبی محروم کند. لذاوجود را به انسان عطا کرد . آیا انسانی وجود دارد که علم، قدرت، قوّت، سلامت،رأفت، حکمت، جود، سخا، کرم، زیبایی و . را دوست نداشته باشد؟ چه کسی دوستندارد؟! همه هستی را دوست دارند. چه کسی دوست ندارد که از خاکی بی‌ارزش، مبدل بهخلیفه‌ی خدا بشود؟!

ضمناً خداوند متعال ما را خلق نکرده استتا گناه کنیم و به جهنم برویم. خودش که چنین نفرموده، پس ما چرا از طرف او حرف میزنیم.


شبهه 1: چرا خدا را عبادت می كنیم در صورتی كه نیاز به پرستش كسیندارد؟

سپاسگزاری از نعمت دهنده عقلاً واجب است.چون اگر کسی به انسان نعمتی بدهد و او سپاسگزاری نکند مورد ملامت عقلاء واقع میشود. همچنینعبادت موجب رشد و تکامل انسان می شود.

شبهه 2: ما خدا راقبول داریم و می شناسیم ولی می‌خواهیم خدایمان را آن طور که دوست داریم عبادتکنیم، نه آن طور که دیگران دیکته می‌کنند.

شناختخداوند» به این عنوان که خدایی هست» به تنهایی کافی نیست. ابلیسهم خدا را می‌شناخت و سال‌ها عبادت می کرد. امّا فرمان خدا را اطاعت ننمود و بههمین دلیل از درگاه قرب الهی طرد شد. پس شناختن تنها، کافی نیست.

اگر بخواهید خدا را آنگونه که خودتاندوست دارید عبادت کنید، آن دیگر عبادت خودتان است، نه عبادت خداوند متعال. این کهکسی خدا را قبول داشته باشد شرط کافی نیست. بلکه مهم آن است که خدا انسان را قبولداشته باشد. پس،اگر واقعاً می‌خواهید خداوند را عبادت و اطاعت کنید، باید همان فرامین او را انجامدهید.

شبهه 3: اگر نمازانسان را از گناه و فحشا باز می دارد پس چرا بعضی از نمازگزاران آلوده به گناههستند؟

مقصود قرآن کریم از اینکه می فرماید: نماز انسان را از گناه باز می دارد» این نیست که هر فرد نماز گزاری در برابر تمامگناهان معصوم می گردد بلکه مقصود این است که نماز، موجب یاد خدا می شود و چنینتوجهی انسان را از گناه دور می کند. ولی ممکن است بر اثر ضعف توجّه به خدا، عواملنیرومندتری اثر آن را خنثی کنند.


شبهه 1: از کجا معلومکه عالم خدایی دارد؟ دلیل عقلی بیاورید.

ابتدا باید با سه اصطلاحواجب الوجود، ممکن الوجود و ممتنع الوجود آشنا بشویم.

واجب الوجود: موجودی کهوجود و هستی برایش ضرورت دارد و باید همیشه باشد.

ممکن الوجود: موجودی کهنه وجود برایش ضرورت دارد و نه عدم.

ممتنع الوجود: آنچه کهبودنش محال است. مثل اینکه بگوییم: عدد 2  فرد است نه زوج .

با کمی تأمّل متوجّه میشویم که هرآنچه در عالم هستی است نمی تواند از دو حال خارج باشد: یا واجب الوجوداست یا ممکن الوجود. همچنین با قدری تأمّل می فهمیم که ممکن الوجود در بوجود آمدنشمحتاج به غیر خودش است چونکه زمانی نبوده و بعد بوجود آمده است. حال، یک موجود رادر عالم فرض می کنیم و نام این موجود را  1می گذاریم. این موجود اگر واجب الوجود باشد پس وجود خداوند اثبات می شود. و اگرموجود 1، ممکن الوجود باشد پس در بوجود آمدنش محتاج به موجود دیگری خواهدبود. نام این موجود دیگر را هم 2 می گذاریم. اگر موجود 2 واجبالوجود باشد پس وجود خداوند اثبات می شود. و اگر موجود 2 ممکن الوجود باشددر بوجود آمدنش محتاج به موجود دیگری خواهد بود نام این موجود دیگر را هم 3می گذاریم. اگر قرار باشد موجودات بعدی همینطور ممکن الوجود باشند موجود 3محتاج 4 و آن هم محتاج 5 خواهد شد و همینطور تا بی نهایت ادامه خواهد یافت که اصطلاحاً به آن تسلسل» گفته می شود و تسلسل نیز عقلاً باطل است چونکه اگر قرار باشد همینطور ممکنالوجودها تا بی نهایت ادامه پیدا کنند، لازم می آید که هیچ موجودی در عالم بوجودنیاید. برای توضیح مطلب مثالی می زنیم: فرض کنید یک تیم دونده جلوی خط شروعایستاده‌اند و آمادۀ دویدن هستند ولی هرکدام از آنها تصمیم گرفته اند تا دیگریندود او هم شروع به دویدن نکند. اگر همۀ دونده ها چنین تصمیمی گرفته باشند هیچگاههیچکدام از آنها شروع به دویدن نخواهند کرد. مسألۀ ما نیز همینگونه است. یعنی اگروجود یک موجود مشروط به بوجود آمدن موجود دیگری باشد هیچگاه هیچکدام از موجوداتبوجود نخواهند آمد. پس ثابت شد که تسلسل عقلاً باطل و محال است. در نتیجه حتماً بایدواجب الوجودی باشد و به عبارت دیگر باید خدایی باشد تا موجودات عالم بوجود آیند. وبه همین خاطر است که علمای علم کلام معتقدند که همۀ موجودات عالَم، دارای فـقرِوجودی اند.

شبهه 2: از کجا معلومکه خداوند یکی است؟

دلیل اول، دلیل تمانع:اگر دو خدا در عالم تصوّر کنیم، هرگاه یکی از آنها بخواهد جسم متحرّکی بیافریند،پس خدای دوم یا می تواند آن جسم را ساکن کند و یا نمی تواند. پس اگر بتواند،اجتماع نقیضین پیش می آید. یعنی نمی توان یک جسم را در آنِ واحد هم متحرّک فرض کردو هم ساکن. و اگر نتواند، معلوم می شود که عاجز است. چون نتوانسته ارادۀ خود راموجود کند.

دلیل دوم: اگر خداونددارای شریک باشد لازم می آید هر دو خدا ممکن الوجود باشند، چون که هر دو در واجبالوجود بودن شریک خواهند بود. پس این دو خدا یا از یکدیگر تمییز داده می شوند و یاتمییز داده نمی شوند. پس اگر تمییز داده نشوند، یکی هستند و این کار لغوی است کهعین هم باشند و کوچکترین تفاوتی با هم نداشته باشند. و اگر تمییز داده شوند پسباید وجه تمایزشان امری باشد غیر از واجب الوجود بودن تا دو تا بودن متحقّق بشود.و در این صورت لازم می آید هر دو خدا مرکب باشند از یک واجب الوجود بودن و یک ممکنالوجود بودن. و این هم باطل است چونکه اولاً ثابت شد که خداوند واجب الوجود است نهممکن الوجود و ثانیاً ثابت شده که خداوند بسیط است نه مرکّب . چونکه مرکّب همیشهمحتاج به اجزایش است.

دلیل سوم: که از دلائلمعروف نیز می باشد همان برهان نظم است. یعنی نظم واحدی که در عالم ملاحظه می شوددلالت بر ناظم و آفرینندۀ واحدی می کند.

لَوْكانَ فیهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا» (22 الأنبیاء).

ترجمه: اگر در آسمان و زمین،جز اللَّه» خدایان دیگرى بود، فاسد مى‏شدند و نظام جهان به هم مى‏خورد.


نشانه موی پیامبر صلی الله علیه و آله

مردی از نوادگان انصار خدمت امام رضا علیه السلام رسید. جعبه ای نقره ای رنگ به امام داد و گفت:

آقا! هدیه ای برایتان آورده ام که مانند آن را هیچ کس نیاورده است». بعد در جعبه را باز کرد و چند رشته مو از آن بیرون آورد و گفت: این هفت رشته مو از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله است.که از اجدادم به من رسیده است».

حضرت رضا علیه السلام دست بردند و چهار رشته مو از هفت رشته را جدا کردند و فرمود: فقط این چهار رشته، از موهای پیامبر است».

مرد با تعجب و کمی دلخوری به امام نگاه کرد و چیزی نگفت. امام که فهمید مرد ناراحت شده است، آن سه رشته مو را روی آتش گرفت. هرسه رشته سوخت، اما به محض این که چهار رشته موی پیامبر صلی الله علیه و آله روی آتش قرار گرفت شروع به درخشیدن کرد و برقشان چهره مرد عرب را روشن کرد.

صحبت گنجشک با امام علیه السلام

راوی: سلیمان (یکی از اصحاب امام رضا علیه السلام )

حضرت رضا علیه السلام در بیرون شهر، باغی داشتند. گاه گاهی برای استراحت به باغ می رفتند. یک روز من نیز به همراه آقا رفته بودم. نزدیک ظهر، گنجشک کوچکی هراسان از شاخه درخت پرکشید و کنار امام نشست. نوک گنجشک، باز و بسته می شد و صداهایی گنگ و نامفهوم از گنجشک به گوش می رسید. انگار با جیک جیک خود، چیزی می گفت.

امام علیه السلام حرکتی کردند و رو به من فرمودند:

سلیمان! . این گنجشک در زیر سقف ایوان لانه دارد. یک مار سمی به جوجه هایش حمله کرده است. زودباش به آن ها کمک کن!.

با شنیدن حرف امام در حالی که تعجب کرده بودم بلند شدم و چوب بلندی را برداشتم. آن قدر با عجله به طرف ایوان دویدم که پایم به پله های لب ایوان برخوردکرد و چیزی نمانده بود که پرت شوم.

با تعجب پرسیدم: شما چطور فهمیدید که آن گنجشک چه می گوید؟» امام فرمودند: من حجت خدا هستم. آیا این کافی نیست؟!»


آرامش در نماز

در یكی از جنگ‌ها كه پیامبر همراه لشكر بودند، در شبی كه پاسبانی لشكر اسلام بر عهده‌ی عباد بن بُشر و عمّار یاسر بود، نصف اول شب نصیبِ،‌عباد گردید و نصف دوم نصیب عمار، پس عمار خوابید و تنها بُشر بیدار بود و مشغول نماز گردید در آن حال یكی از كفار به قصد شبیخون زدن به لشكر اسلام برآمد به خیال اینكه پاسبانی نیست و همه خوابند از دور عباد را دید ایستاده و تشخیص نمی‌داد كه انسانست یا حیوان یا درخت برای اینكه از طرف او نیز مطمئن شود تیری به سویش انداخت تیر بر پیكر عباد نشست و او اَبداً اعتنایی نكرد، تیر دیگری به او زد و او را سخت مجروح و خونین نمود باز حركت نكرد تیر سوم زد پس نماز را كوتاه نمود و تمام كرد و عمار را بیدار نمود عمار دید سه تیر بر بدن عباد نشسته و او را غرق در خون كرده گفت: چرا در تیر اول مرا بیدار نكردی عباد گفت: مشغول خواندن سوره‌ی كهف در نماز بودم و میل نداشتم آن را ناتمام بگذارم و اگر نمی‌ترسیدم كه دشمن بر سرم برسد و صدمه‌ای به پیغمبر برساند و كوتاهی در این نگهبانی كه به من واگذار شده كرده باشم هرگز نماز را كوتاه نمی‌كردم اگر چه جانم را از دست می‌دادم.

 " . سفینه البحار، ج2، ص145."

نماز یکی از صورت‌های عبادت و پرستش است که در برخی از دین‌ها وضع شده است.

واژهٔ نماز واژه‌ای پارسیست که ایرانیان برای واژهٔ صلاة» عربی به کار بردند. این واژه به معنای خم شدن و سرفرودآوری برای ستایش و احترام است. واژهٔ نماز نام‌واژه‌ای از فعل نمیدن فارسی به معنی تعظیم‌کردن است.

برخی حدس زده‌اند که این واژه از واژهٔ ناماسته» در زبان سانسکریت گرفته شده‌باشد که محتمل نیست.

محمد مسعود نوروزی معتقد است کلمه نماز از ریشه نماچ که در پارسی میانه (پهلوی زمان ساسانیان) است گرفته شده و فعل نماچ پورتن به معنای نماز بردن و تعظیم کردن به کار رفته‌است؛ و قبل از آن در ایران باستان از ریشه نم به معنای خم شدن و سر فرو آوردن مشتق شده‌است. در اوستا نماز به صورت نمنگه یا نمه به معنای دعا و درود آمده‌است

نماز در دین اسلام

نماز واجب پنج نوبت در شبانه‌روز (۱۷ رکعت) رو به قبلهٔ مسلمانان - کعبه در مکه - بصورت فردی (فرادا) یا گروهی (نماز جماعت) برگزار می‌شود.

در این عبادت در رکعت‌های اول و دوم سورهٔ حمد و معمولاً آیه یا سورهٔ کوتاهی از قرآن ـ مثل سورهٔ توحید ـ و در رکعتهای بعدی تعدادی ذکر به زبان عربی خوانده می‌شود. جزئیات این عبادت در فرقه‌های مختلف اسلام با هم تفاوت دارد. نماز یک فرهنگ جهانی است.

حضور قلب در نماز 

 ادامه مطلب


نخستین نماز در اسلام

برطبق آنچه از تواریخ و روایات به دست مى‏آید نخستین دستورى كه به پیغمبراسلام نازل گردید دستور نماز بود. بدین ترتیب كه در همان روزهاى نخست‏بعثت، روزى رسول خدا(ص) در بالاى شهر مكه بود كه جبرئیل نازل گردید و باپاى خود به كنار كوه زد و چشمه آبى ظاهر گردید، پس جبرئیل براى تعلیم آنحضرت با آن آب وضو گرفت و رسول خدا(ص) نیز از او پیروى كرد، آن گاه جبرئیلنماز را به آن حضرت تعلیم داد و نماز خواند.

پیغمبر بزرگوار پس ازاین جریان به خانه آمد و آنچه را یاد گرفته بود به خدیجه و على(ع) یاد دادو آن دو نیز نماز خواندند. از آن پس گاهى رسول خدا(ص) براى خواندن نماز بهدره‏هاى مكه مى‏رفت و على(ع) نیز به دنبال او بود و با او نماز مى‏گزارد وگاهى هم مطابق نقل برخى از مورخین به مسجد الحرام یا منى مى‏آمد و با هماندو نفرى كه به او ایمان آورده بودند [یعنى على و خدیجه(س)] نماز مى‏خواند.

اهلتاریخ از شخصى به نام عفیف كندى روایت كرده‏اند كه گوید: من مرد تاجرىبودم كه براى حج ‏به مكه آمدم و به نزد عباس بن عبد المطلب كه سابقه دوستىبا او داشتم برفتم تا از وى مقدارى مال التجاره خریدارى كنم. پس روزىهمچنان كه نزد عباس در منا بودم - و در حدیثى است كه به جاى منى، مسجدالحرام را ذكر كرده - ناگاه مردى را دیدم كه از خیمه یا منزلگاه خویش خارجشد و نگاهى به خورشید كرد و چون دید ظهر شده وضویى كامل گرفت و سپس به سوىكعبه به نماز ایستاد و پس از او پسرى را كه نزدیك به حد بلوغ بود مشاهدهكردم او نیز بیامد و وضو گرفت و در كنار وى ایستاد؛ و پس از آن دو، زنى رادیدم بیرون آمد و پشت ‏سر آن دو نفر ایستاد. و به دنبال آن دیدم آن مرد بهركوع رفت و آن پسرك و آن زن نیز از او پیروى كرده به ركوع رفتند، آن مردبه سجده افتاد آن دو نیز به دنبال او سجده كردند.

من كه آن منظره رادیدم به عباس - میزبان خود - گفتم: واى! این دیگر چه دینى است؟ پاسخ داد:این دین و آیین محمد بن عبد الله برادرزاده من است و عقیده دارد كه خدا اورا به پیامبرى فرستاده و آن دیگر برادر زاده دیگرم على بن ابیطالب است وآن زن نیز همسرش خدیجه مى‏باشد.

عفیف كندى پس از آن كه مسلمان شده بود مى‏گفت: اى كاش من چهارمین آنها بودم.

منبع : كتاب: زندگانى حضرت محمد(ص) ص 135

نویسنده: رسولى محلاتى


رسولُ اللّه صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

إنَّ مِن تَعظیمِ جَلالِ‏اللّه عز و جل كَرامَةَ ذی الشَّیبهِ ، وحامِلِ القُرآنِ ، والإمامِ العادِلِ .

پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

احترام نـهادن بـه ریـش سـفید و قـرآن دان و پیشواى دادگر ، بزرگداشت جلال و شكوه خداوند عز و جل است



كنزالعمّال : 25507 منتخب میزان الحكمة : 384

نقش و اهمیّت قرآن کریم در زندگی بشر

قرآن کریم در برگیرنده هدایت و سعادت انساندر دنیا و آخرت می‎باشد و در تمام مراحل زندگی رهبر و راهنمای انسان به سوی کمال است. این قرآن به راهی هدایت می‎کند که مستقیم‎ترین راههاست.»[1] کسانی که با قرآن مأنوسند به کمک قران حق را از باطل تشخیص می‎دهند.[2]

قرآن کریم، انسان را به زندگی کردن با معیارها و ارزش‎های انسانی و اسلام دعوت می‎کند، حضرت علی ـ علیه السّلام ـ می‎فرماید: هر کس قرآن را پیش روی خود قرار داد، رهبر و پیشوای او به بهشت خواهد بود وهر کس آن را به پشت سر افکند طرد کننده و سوق دهنده او به سوی جهنم خواهد بود».[3]

قرآن مجید عامل صعود به سوی بهشت،[4] مایه خرمی دلها،[5] دریای بی‎کران معرفت[6] و یگانه عامل توانگری است.[7] که عامل اصلی هدایت‎گر و تربیت کننده افراد و جوامع بشری به سوی کمال و نیل به ارزشهای اخلاقی و انسانی است.

درباره ارتباط وانس با قرآن کریم، لازم است چند نکته مورد توجه قرار گیرد:

الف. چگونه می‎توان با قرآن مجید انس پیدا کرد؟

برای بهره‎مندی و اُنس با قرآن باید مراحلی را طی کرد از جمله:

1. یادگیری قرآن؛ پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‎فرماید: خیارکم من تعلم القرآن وعلّمه؛[8] بهترین شما کسی است که قرآن را بیاموزد و آن را به دیگران نیز یاد دهد».

2. قرائت قرآن؛ حضرت امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‎فرماید: من قرأ القرآن و هو شاب مؤمن اختلط القرآن بلحمه ودمه و جعله الله مع السفره الکرام البرره.؛[9] کسی که قرآن بخواند، درحالی که جوان مؤمن است، قرآن با گوشت و خون او مخلوط شده و با فرشتگان بزرگوار و نیکو صفت همنشین می‎شود».

پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‎فرماید: نوروا بیوتکم بتلاوه القرآن.»؛[10] خانه‎های خود را با تلاوت قرآن نورانی کنید».

تلاوت قرآن نیز خود دارای آدابی است از جمله: الف. مسواک زدن، پیامبر گرامی می‎فرماید: نظفوا طریق القرآن قیل یا رسول الله و ما طریق القرآن قال افواهکم قیل بماذا قال بالسواک؛[11] راه قرآن را پاکیزه نگه دارید. عرض شد یا رسول الله! راه قرآن چیست؟ فرمود: دهانهایتان. عرض شد: چگونه؟! فرمود: بوسیله مسواک کردن».

ب. وضو و طهارت داشتن هنگام تلاوت قرآن؛ لا یسمه الا المطهرون؛[12] جز پاکان بر آن دست نزنند».

ج. پناه بردن به خداوند متعال پیش از قرائت قرآن؛ فاذا قرأت القرآن فاستغذ بالله من الشیطان الرجیم؛ وقتی که قرآن می‎خوانی از (شرّ) شیطان رانده شده به خداوند پناه ببر».

د. قرائت قرآن با صدای خوش و دلنشین؛ پیامبر گرامی ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‎فرماید: لکل شیء حلیه و حلیه القرآن الصوت الحسن؛[13]

ه. قرائت قرآن همراه با خشوع؛ الم یأن للذین ءامنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله و ما نزل من الحق.؛[14] آیا وقت آن نرسیده است که دل‎های مؤمنان در برابر ذکر خدا و آن چه از حق نازل شده خاشع گردد.»

و. قرائت همراه با حزن و اندوه؛ پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‎فرماید: ان القرآن نزل بالحزن فاذا قرأ نموه فابکوا فان لم تبکوا فتباکوا»[15] براستی قرآن همراه با حزن نازل شده است، بنابراین، هنگامی که قرآن می‎خوانید گریه کنید و اگر گریه نکردید حالت گریه را به خود بگیرید».

ز. تلاوت قرآن با ترتیل و شمرده؛ ورتل القرآن ترتیلا؛[16] قرآن را با دقت و تأنی بخوان».

3. تدبر در قرآن؛ قاری قرآن باید با توجه به معانی قرآن، آن راتلاوت کند و در آیات تفکر و اندیشه نماید و از آن‎ها پند گیرد، چنان که حضرت علی ـ علیه السّلام ـ می‎فرماید: (پرهیزکاران) در شب به پا خواسته و قرآن را شمرده و با تدبر تلاوت می‎کنند، جان خویش را با آن محزون می‎سازند و دوای درد خود را از آن می‎گیرند هرگاه به آیه‎ای برسند که در آن تشویق باشد، با علاقه و امید به آن روی می‎آورند و روح و جانشان با شوق بسیار در آن ذخیره می‎شود و آن را همواره الگوی خود می‎سازند و هرگاه به آیه‎ای برسند که در آن بیم باشد، گوش‎های دل خود را برای شنیدن آن باز می‎کنند و صداهای ناله و برخورد زبانه‎های آتش در گوش‎شان طنین انداز است»[17].

4. عمل به قرآن؛ پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‎فرماید: ربّ تال للقرآن و القرآن یلعنه؛[] چه بسیار کسانی که قرآن را تلاوت می‎کنند، در حالی که قرآن بر آن‎ها لعن و نفرین می‎فرستد».

5. حفظ قرآن؛ پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‎فرماید: لا یعذب الله قلبا وعی القرآن؛[19] خداوند قلبی را که ظرف قرآن باشد، عذاب نمی‎کند».

بنابراین، برای مأنوس شدن با قرآن، داشتن برنامه‎ای منظم و روزانه برای قرائت و عمل به موارد و عوامل مذکور لازم است.

ب. چرا قرآن کریم در بین ما مهجور است؟

مهجوریت قرآن و فاصله گرفتن مردم به خصوص مسلمانان از مفاهیم و معارف قرآن علت‎های متعددی دارد از جمله:

1. تلاش و توطئه شیاطین جنی و انسی باعث شده که مردم از مفاهیم و معارف بلند قرآن مجید فاصله گرفته و در دام شیطان‎های وسوسه‎گر گرفتار آیند و با آموزه‎های قرآن کریم بیگانه شوند و قرآن در میان آن‎ها به خصوص مسلمانان مهجور بماند، قرآن کریم می‎فرماید: و قال الرسول! یارب ان قومی اتخذوا هذا القرآن مهجورا؛[20] و پیامبر (خدا) گفت: پروردگارا! قوم من این قرآن را رها کردند (و از آن دوری جستند)».

2. فراموش کردن مفاهیم و معارف قرآن کریم وغفلت از آنها، باعث شده که مردم به دستورها و پیام‎های راه‎گشا و هدایت‎گر این کتاب مقدس توجه نکنند و فرهنگ قرآن در میان مردم به دست فراموشی سپرده شود بسیاری از مردم به جای عمل به قرآن، تنها آن را به عنوان یک کتاب مقدس یا به قصد ثواب آن را تلاوت می‎کنند و یا در مراسم ختم مرده‎گان آن را قرائت نموده و یا در کنار سفره عقد و یا دریاچه‎ای سبز بر روی طاقچه از آن نگهداری می‎کنند!! در حالی که قرآن کریم برای هدایت و تربیت انسان‎ها نازل شده و مردم باید با عمل به دستورها و فرمان‎های آن، برای رسیدن به کمال و نزدیک شدن به خداوند را بپیمایند و در آیات آن تدبر و تفکر کنند ودر زندگی آن‎ها را بکار گیرند و پیاده کنند؛ . و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون؛[21]. و ما این ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم تا آن چه به سوی مردم نازل شده است برای آن‎ها تبیین کنی، شاید اندیشه کنند».

3. حضرت علی ـ علیه السّلام ـ درباره مهجوریت قرآن کریم می‎فرماید: . حاملان قرآن آن را واگذاشته و حافظان قرآن آن را فراموش می‎کنند، پس در آن روزقرآن و پیروانش از میان مردم رانده و مهجور می‎گردند و هر دو غریبانه در یک راه ناشناخته سرگردانند و پناه‎گاهی میان مردم ندارند، پس قرآن و پیروانش در میان مردمند، ولی گویا حضور ندارند، با مردمند ولی از آن‎ها بریده‎اند؛ زیرا گمراهی و هدایت هرگز هماهنگ نشوند، گر چه کنار یکدیگر قرار گیرند، مردم در آن روز، درجدایی و تفرقه هم داستان، و در اتحاد و یگانگی پراکنده‎اند، گویی آنان پیشوای قرآن بوده و قرآن پیشوای آنان نیست، پس از قرآن جز نامی نزدشان باقی نماند و آنان جز خطی را از قرآن نشناسند.».[22]

نقش قرآن در زندگی ما

 

(( ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم ))

ستایش خدای را، ستوده صفات1، که قرآن را بر اساس علم2، مانند کتب پیشین آسمانی با آیات روشن3، بر بنده ی خود نازل کرد تا را از باطل جدا کند4، و به راهی که از همه راهها مستقیم تر است هدایت فرماید5، چرا در این کتاب تفکر نمی کنید6! پیرو آن شوید و پرهیزگاری کنید7.

قرآن چراغی است که روشنی آن فرو نمی نشیند،چشمه زاینده ای است که واردین از آن نمی کاهد، نشانه هایی است که روندگان بی آنها راه نمی یابند،دلیل کسی است که به آن سخن گوید، فیروزی کسی است که آن را حجت آورد، نگهدارنده کسی است که به آن عمل کند،سپر کسی است که به آن بگرود،دانایی کسی است که در گوش دارد،همانا قرآن کان ایمان و کانون آن،سنگ های بنای اسلام وپایه آن،میدان های حق و راه های آن میباشد8.

( بار خدایا ما را از کسانی قرار ده که به ریسمان فرآن چنگ میزنند،و در فهم متشابهاتش به پناه گاه محکم و استوارش پناه می برند، و در سایه بال آن آرام می گیرند، و به روشنی بامدادش راه می یابد، و به درخشیدن روشنایی آن اقتدا می کنند، و از چراغ آن چراغ می افروزند، هدایت و رستگازی را در غیر آن نمی طلبند9)

                                                                  

نقش قرآن در زندگی ما

موضوعی که در این مقاله به آن خواهیم پرداخت نقش قرآن در زندگی ما انسان هاست و رهنمودهای که این کتاب بزرگ در هدایت ما به آن پرداخته است.گرچه حضور یافتن در خلوت قرآن و کشف راز و رموزهای آن، کار هرکسی نیست و این امر در اختیار خاصان درگاه الهی است که از سرچشمه عصمت آب نوشیده اند اما نمی توان دست روی دست گذاشت باید جان و دلمان را با قطره ای زلال از جاری قرآن نوازش داد هر کس مطابق استعدادها و بهره های الهی که در وجودش نهفته است می تواند در دریایی معرفت قرآن شنا کند و به قدر ظرفیت از آن برخوردار گردد.

           آب کم جو تشنگی آور بدست                                     تا بجوشد آبت از بالا و پست

همنشینی با قرآن و گوش جان سپردن به نوای آن، معرفت و بصیرت انسان را بالا می برد و سبب می شود که انسان از آیات دلنواز بهره گیرد و در فضای عطرآگین قرآنی نفس بکشد.

مهمترین نقشی که قرآن توانسته با آن عظمتش در زندگی ما داشته باشد ایجاد صبر در برابر سختی ها و مشکلاتی است که روزمره با آن مواجه می گردیم و چه بسیار موانعی که با حضور قرآن از سرراه برداشته شده اند. اگر علی(ع) 25 سال سکوت کرددر حالی که ولایت حق مسلم او بودتنها بخاطر کلام خدا بود،که می فرماید: فاصبران وعدالله حق ولایسخنک الذین لا یوقنون، یعنی صبر کن، وعده ی خدا وعده ای است راستین،گفتاری این گروه ترا از مسیری که در پیش داری بیرون نبرد.

و ام بحثی دیگر که توجه به آن باید در راس تاثیرگذاری قرآن بر دل و جان انسان ها قرر بگیرد نقش هدایتگری و روشن فکری فرآن می باشد.اگر استعدادهای بالقوه ای در ساختار وجودی انسان ها به ودیعت نهاده شده است به صورت صحیحی پرورش یابد می تواند انسان را به هدف والای که برای آن آفریده شده،سوق دهد. هدفی که جز کمال و معرفت چیز دیگری بدنبال نخواهد داشت. با تامل در آیات قرآن کریم در می یابیم که وسیله هدایت انسان ها پیامبرانی بودند که از سوی خدا انتخاب میشدند. و با گفتار و اعمال خویش آنها را به سوی خدا پرستی دعوت می کردند. بصیرت یعنی بینش درست و درک صحیح و قرآن این کتاب اعجازگر بینش انسان را نافذ و تند می کند و به او توانایی فهم درست و درک حقایق عالم را ارزانی می دارد.انسانی که با هدایت قرآن گام برمی دارد، در تفرات و اندیشه ها و همچنین تصمیم گیری های خود دچار اشتباه و انحراف نمی شوند.

هذا بصائر من ربکم و هدی ورحمه لقوم یومنون»

این بصیرت هایی از جانب پروردگارتان می باشد هدایت و رحمتی است برای قومی که ایمان آورده اند.(عقل)و(عاطفه)به عنوان دو عامل نیرومند،انسان را به حرکت و تلاش وادار می سازد وبه او منعا و مفهوم می دهند و او را در "انتخاب"و"سازندگی" که دو خصیصه مهم انسانی است کمک می کنند.اگر این دو نیرو از انسان گرفته شود به موجودی بی خاصیت نبدیل می شود که فرقی میان او و جماد نیست.

انسان با عقل انتخاب می کند و با عاطفه می سازد.قرآن این هدایتگر بی همتا به این موضوع نیز توجه داشته و در مباحث توحیدو خداشناسی علاوه بر استدلالات عقلی از راه احساس و عاطفه وارد شده و با برقراری پیوندهای عاطفی میان خود و مردم در انها ایمانی بوجود آورده است که حاضرند همه چیز خود را آن فدا کنند.یکی دیگر از نقش هایی که قرآن بر روح زندگی ما داشته و دارد و خواهد داشت شفا و رحمت است.آنجا که درمانده و خسته، ناامید و پریشان در خود می شکنیم قرآن در برابر چشمان ما ورق می خورد و دلهایمان را به سوی خود معطوف می دارد.

آیه هایی که در آن خداوند باب سخن را با گشوده و چه رحمتی بالاتر ازآن که خداوند با ما سخن بگوید.و اما مهمترین تاثیری که قرآن بر زندگی ما می تواند داشته باشد و تمام نقش های دیگران را تحت پوشش قرار دهد یادآوری قیامت و معاد و سرانجام مومنان و کافران می باشد. چه بسیار انسان های که یا تفکر و تامل در آیات این کتاب بزرگ راه خویش را یافته و به سوی صراط مستقیم رهنمون گشته اند.

و چه بسیار انسان های که با خواندن، و غرق گشتن در معانی سوره های این کتاب مقدس دست از گناه شسته و با یادآوری روز قیامت درون را جلا داده اند. و چه بسیار مومنانی که برای تعلیم و تربیت فرزندان خود از قرآن شروع کرده اند و در سایه ای کلام روشنگر و پیروی از دستور العمل های آن صالحانی تقدیم جامعه نموده اند.

حضرت باقر(ع) می فرماید:بدرستیکه خداوند فروگذار نکرده است چیزی را که امت اسلام تا روز قیامت محتاج آن بشود مگر آنکه در قرآن آن را بیان فرموده است.

امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) قرآن را کتابی انسان ساز معرفی کرده و آن سدی در برابر بیگانگان برشمرده است.به راستی این بزرگ مرد تاریخ قرآن را چگونه دریافته است که تعالیمش را انسان ساز نامیده است. آیا این قرآن هماننیست که دشمنان اسلام آن را سحر و جادو خواندند ولی تاکنون نتوانسته اند حتی جمله ای بیاورند که با یک آیه آن برابر باشد! آیا این قرآن همان کتابی نیست که پیامبر در فضیلت آن فرمودنند ((من و کتاب و اهل بیتم اول کسی هستیم که وارد می شویم بر عزیز جبار پس از ما امت من وارد شوند، پس از پپان سوال کنم که جه کردید با کتاب خدا و اهل بیت من)).

قرآن باب معرفت الله است. هرکس می خواهد خدا را بشناسد،هرکس می خواهد بداند از کجا آمده و به کجا خواهد رفت.هر کس می خواهد  از خودبینی و بزرگ بینی به دور باشد باید سراغ قرآن این کتاب روشن الهی برود. از او مدد گیرد، در آیاتش تفکر نماید. قرآن سفره ای است گسترده شده برای همه طبقات، یعنی یک زبانی دارد که این زبان هم زبان عامه مردم است و هم زبان فلاسفه و هم زبان عرفانی اصطلاحی است و هم زبان اهل معرفت. قرآن یک رحمتی است برای همه ی بشر و پیغمبر اسلام یک رحمتی است برای عالمین که در همه امور رحمت است. حال که رحمت در خانه ی ما زده است، چگونه آن را از خود دور سازیم.  اما تقویت اراده و مختار بودن انسان در پذیرش حق و باطل از دید قرآن اینگونه بیان می شود ((و اگر پروردگار تو اراده می کرد قطعا هر که در روی زمین است همه آنها یکسر ایمان می آوردند آیا پس تو، به زور وادار می کنی که مومن باشند!)) عجیب آنجاست که آیه های روشن قرآن با بیان شیوا و گوش نواز خود وجدان و قلب را آشفته و منفعل می کند و آنگاه برروی خرد اثر می کذارد.پس چه خوب است قرآن را فرا گیریم و تنها به خواندن آن اکتفا نکنیم. قرآنی که به تمام جنبه های زندگی ما توجه داشته است، اسرار غیب را نیز بیان فرموده تا هشداری باشد برای ما و روح خود را با آهنگ دلنوازش صیقل دهیم.

 

پی نوشت ها:

1.فصلت42                    

2.اعراف152

3.حج16                           

  4.فرقان1       

  5.اسراء9       

6. نساء

7. انعام                      

8. نهج البلاغه،خطبه9  

9. صحیفه سجادیه،دعای42


آخرین جستجو ها

شیدا 95 عکس و مدل جدید 2019 - 1398 تحیات الهوی همه چیزستان فانیها ecpoaweltci رشته شبکه و نرم افزارهای رایانه ای Anybody May Download تور تایلند پرتال تفریحی مشهود